از جاده فیروزکوه که به سمت قائم شهر حرکت میکنیم بعد از گردنه گدوک و ورسک، نرسیده به دوآب به خطیر کوه در دل سواد کوه زیبا میرسیم – از طریق جاده ای فرعی در سمت راست و بعد از 6 کیلومتر راه به یکی از بزرگترین دهانه های غاری در جهان میرسیم به نام غار خورشید! ارتفاع طاق آن حدود 80 متر و پهنای آن نیز 80 متر و تقریبا به صورت دایره است! و حدود 1 ساعت پیاده روی از لب جاده (پای کوه) تا دهانه غار است. اينجا بود كه اعراب گرفتن ايران را به پايان رساندند و اين غار آخرين سرپناه ايراني بوده
آنطور که من شنیدم و تحقیق کردم این غار بیشتر به یک دژ شبیه هست که در داخل آن آتشكده، آب انبار، حمام، تنور وجود دارد كه به سبكي بسيار زيبا و با سنگ و ساروج ساخته شده است.
البته نشد قسمت نشد که وارد غار بشم و عکسهایی از پایین گرفتم و امیدوارم سری بعد این کار رو انجام بدم.
در مورد داستان تاریخ این غار روایتهای متفاوتی هست که 2 تا از مرسوم ترین آنها رو به طور خلاصه در زیر نوشتم یکی از یکی از وبسایت سازمان میراث فرهنگی و دیگری از قلاع باستانی مازندران تالیف سامان سورتیجی
روایت اول:
این غار آخرین پناهگاه اسپهبد خورشید دوم آخرین بازمانده دودمان باوندیان در فاصله سالهای ۲۵ تا ۱۴۴ هجری قمری میباشد که در زمان او مهاجمان عرب ، تبرستان ( مازندران ) را مورد حمله قرار دادند و ناگریز شد زنان و فرزندان خویش و اموال و غنایمی که از ابو مسلم خراسانی و سنباد نیشابوری گردآورده بود را در غار مورد بحث پناه دهد .
ابومسلم در نبرد با سرداران عرب کشته شد و سنباد به خونخواهی ابومسلم برخواست و برای حفظ خزاین و اموال خود و غنایم ابومسلم آنها را نزد اسپهبد خورشید فرستاد .
خبر کشته شدن سنباد و گردآوری آنهمه خزائن به گوش منصور خلیفه عباسی رسید . اسپهبد خورشید برای حفظ عایله و اموال خود آنها را به این غار یا دژ فرستاد و فرمان داد تا مایحتاج ده سال آنها را در قلعه ذخیره کنند . و خود از راه لاریجان به دیلمان رفت تا سپاهی برای مقابله با مهاجمان فراهم آورد این اقامت و پایداری در برابر مهاجمان عرب که در پای قلعه خانه ساخته بودند و قلعه را محاصره کرده بودند به مدت دو سال و هفت ماه ادامه یافت تا سرانجام بیماری وبا در قلعه شایعه شد و چهارصد تن را هلاک کرد و بازماندگان امان طبیدند . سرانجام قلعه گشوده شد و زنان و فرزندان اسپهبد خورشید را به همراه غنایمی که ظرف هفت شبانه روز از داخل قلعه به بیرون حمل می شد ، به سوی بغداد حرکت دادند . چون خلیفه اقدام به ازدواج با زنان و دختران خورشید برای خود و فرزندانش نمود و این خبر به اسپهبد رسید ، وی ننگ و خواری را پذیرا نشد و با خوردن زهری که همراه داشت خود را در سال ۱۴۴ ه.ق. هلاک ساخت.
روایت دیگر
بعد از سال 142 هجري شمسی وقتی عربها برای فتح مازندران وارد آن شدند به پای اين غار رسيدند. اسپهبد خورشيد فرمانروای مازندران در جبههای ديگر خارج از اين غار در ديلمستان با عربها مشغول نبرد بود. عربهايی كه در پايين غار اردو زده بودند به هيچ وجه قادر نبودند وارد اين غار شوند. به مدت سه ماه در پايين غار بودند و به فكر چاره. بانو نیكلا زن اسپهبد خورشيد در نبود همسرش فرمانروای اين دژ بود. سپاه عرب به سرچشمه آب كه در بالاست غار قرار داشت رفتند. به گفته اهالی در آب زهر ريختند اما به گفته تاريخ آب را آلوده به ميكروب طاعون كردند. با آلوده شدن آب حدود 400 نفر از ساكنين غار به بيماري طاعون دچار شدند. كسی جرات خاكسپاري آنها را نداشت . بانو نی كلا مردگان را به خاك سپرد خود به طاعون دچار شد. نیكلا كه خود را هلاك شده میديد و دختران خود را اسير شده هنگامی كه ماه در شب 14 به بالا برآمد به بالای برج آتشكده رفت و با تمام توانش اسپهبد را سه بار صدا زد: خورشيد، خورشيد، خورشيد (در باور مردم در شب 14 هرماه هنگامی كه ماه كامل میشود از داخل اين غار صدای اين زن كه میگفت: خورشيد، خورشيد، خورشيد شنيده ميشود). در اين هنگام اسپهبد خورشيد در ديلمان به نعرهای سخت از خواب بيدار شد و فرياد كشيد كه دژ سقوط كرد اطرافيان پرسيدند كدام دژ؟ دژ بانو. پرسيدند: كه آيا خواب ديدی؟ او پاسخ داد: نه، اما صدای بانو را شنيدم كه مرا می خواند، خورشيد، خورشيد، خورشيد. صبح روز بعد اسپهبد به طرف دژ حركت كرد. پيكی از راه رسيد در نيمههای راه در مسير چالوس فعلی به او خبر داد كه دژ سقوط كرد … اسپهبد با شنيدن اين خبر بر فراز تپهای رفت و دستهايش را به سوی خورشيد آسمانی بالا برد. مشغول نجوا شد. از نگين انگشتر خود كه زهر هلاهل در آن بود خورد و جان به جان آفرين تسليم كرد. آری پيك گفته بود بانو نیكلا از بيماری طاعون همراه با 400 تن مرد و دژ سقوط كرد. دو دخترش شهكلا و مهكلا و چهار دختر سردار وندادوند، «بهتری»، «زری» و «زيمری» و «پری» و اكثر نواميس تبرستان به اسارت عربها درآمدند.
منابع:
2- قلاع باستانی مازندران تالیف سامان سورتیجی
3- مقداری هم مشاهدات خودم!!
4- عکس: خودم!
خيلي خوب و جالب بود
چه وقت ما از دست اين عربها خلاص مي شيم خدا مي دونه
By: اژدها on نوامبر 3, 2008
at 7:17 ق.ظ.
سلام دوست عزيز
مرسي بخاطر اين مطلب فقط چرا وارد غار نشديد؟ آيا اين كار نياز به بلد يا تجهيزات خاص دارد؟ لطفا ايمل بزنيد
متشكرم
————————–
سلام
راستش زمان کم داشتم و نزدیک تاریکی هوا هم بود – به همین دلیل به یه وقت دیگه موکول کردم – تا اونجا که من دیدم احتیاجی به تجهیزات پیشرفته نداره – همون تجهیزات عدادی کوهنوردی کافیه مانند کفش و کوله پشتی معروف!!!!! و غیره :))
By: آرمان on نوامبر 3, 2008
at 8:26 ق.ظ.
سپاس!
اطلاعات ارزشمندی را در اختیار گذاشتی، مهمتر از همه به اشاره به منابع آن.
By: یک ایرانی on نوامبر 3, 2008
at 8:38 ق.ظ.
باتشکر از شما
ولی این غار آنقدرها عمیق به نظر نمی آید که این همه تاسیسات در آن جا شود!!!
——————————-
خواهش میکنم دوست عزیز
ولی این تصویری که شما میبینید طاق بیرونی هست در زیر این طاق پلکانی هست که راه ورودی به غار است یعنی در واقع غار پشت این منطقه هست
این لینک هم کروکی داخل غار رو نشون میده
By: ناشناس on نوامبر 3, 2008
at 9:57 ق.ظ.
سلام دوست عزیز در صورت امکان لینک وبلاگ جدید منو جایگزین پسر آریایی کن :
envision.ir
ممنون
By: پسر آریایی on نوامبر 3, 2008
at 10:27 ق.ظ.
هیلی بیلی جان به نظر من ابتدای جاده قائمشهر به شیرگاه یکی از زیباترین جاده های ماست. وقتی از قائمشهر به طرف شیرگاه حرکت می کنی ناگهان روبرویت عظمت البرز که پوشیده از درختان سبز است را می بینی . کمی جلوتر در یک سو کوه های پوشیده از درخت و در سوی دیگر دره ای زیبا که رودخانه ای زبیاتر در آن جاری است، قرار دارد. البته شما که اهل ایران گردی هستید ، حتما به آبشار زیبای این جاده هم سری زدید. واقعا دیدنی است.
—————————————
ممنون از شما ایلیا جان
شما کاملا درست میگید – من آبشار شیرگاه رو دیدم و تصاویری هم تهیه کردم و آبشار آلاشت رو هم دیدم اونهام زیبا بود ولی آبشار شیرگاه باز هم دستخوش نامهربانی ما انسانها قرار گرفته بود!
By: ایلیا on نوامبر 3, 2008
at 4:07 ب.ظ.
بسیار ممنون از مطلب زیبا و با ارزشتون. دستت درد نکنه که این زیبایی ها و مطالب نابی که در دنیای خودت از ایران پیدا میکنی با همه از جمله ما که خارج ایران هستیم قسمت میکنی.
واجب شد این تابستون برم اینجا(می تونی کمی بیشتر از نحوۀ پیدا کردن اینجا بگی؟) و آیا تا به امروز دژ مورد کاوش قرار گرفته یا نه و اگر نه چرا؟
خیلی خیلی ممنونم
امیدوارم بازم مطالبی مثل این در وبلاگت ببینم.
موفق باشی
—————————————
انشالله که بیایی و بهت خوش هم بگذره!
راستش من قبلا دیده بودم این غار رو ولی نمیدونستم که اصلا چی هست! تا اینکه تصادفی عکسش رو در وبسایت میراث فرهنگی به عنوان غروب خورشید دیدم بعد تازه متوجه داستان شدم و در سفرهای بعدی به اونجا هم سر زدم و انشالله در سفر بعدی هم واردش میشم
بله کاوش هم صورت گرفته!!!!!
By: آریا on نوامبر 3, 2008
at 5:04 ب.ظ.
ننگ بر تازی و شاد باد روح کسانی که در راه ایران جان دادند
By: masi on نوامبر 3, 2008
at 5:21 ب.ظ.
با عرض سلام و خسته نباشید:
واقعا روایت جالب و عبرت انگیزی بود. انشاءالله که همگی این گونه روایات و داستانهای قومی و ملی خود را حفظ کرده و در نشر و نگهداری آن کوشا باشیم.
By: حسن on نوامبر 3, 2008
at 5:48 ب.ظ.
salam.merci babate etelaatet…man toie in Gar raftam ama hich vorodii peyda nakardam…masire sakhti dare ama mishe raft
———————————–
راستش قبلا ورودی اون بسته بود و کاملا محافظت شده ولی جدیدا باز شده و بدون محافظت! البته اینطور که محلی ها میگن تا خودم نبینم نمیشه! :))
By: mohammad on نوامبر 3, 2008
at 5:57 ب.ظ.
ziba bOod kheiyl ziba
zende bad iran zende bad aryayee
By: 021kids on نوامبر 3, 2008
at 7:52 ب.ظ.
با درود وخسته باشی به شما!
خوشحالم از خواندن نوشته های شما و بسیار اندوهگین از ستمی که بر ایرانیان روا شد و برخی حتی از بازگو کردن آن نیز پرهیز میکنند تا مبادا حس ملی و میهن دوستی دوباره در بین مردم زنده گردد!
زادگاه پدران من به شهری در میانه ایران و در کنار کویر باز میگردد ولی همواره ایستادگی و دلیری مردم دامنه های کوههای البرز برایم زیبا و نمادی از عشق به سرزمین مادری و زبان مادریمان بوده است.
By: مسعود on نوامبر 3, 2008
at 8:27 ب.ظ.
سلام
خسته نباشید وبلاگ جالبی دارید، اگه مایل باشید میتونیم با هم تبادل لینک کنیم.
موفق باشید.
http://www.commander1365.wordpress.com
By: commander65 on نوامبر 3, 2008
at 8:45 ب.ظ.
مطلب بسیار جذاب و خواندنی بود از خوندنش لذت بردم دوست وقت کنم خودم 100% می رم . تابد دوست من .
————————————
خیلی مخلصیم – انشالله خوش بگذره 🙂
By: masood hedayati on نوامبر 3, 2008
at 11:03 ب.ظ.
[…] غار اسپهبد خورشید نماد استقامت و آخرین سرپناه ایرانیا… از جاده فیروزکوه که به سمت قائم شهر حرکت میکنیم بعد از گردنه گدوک […] […]
By: Top Posts « WordPress.com on نوامبر 4, 2008
at 12:35 ق.ظ.
با داستانی که گفتی داره اون بالا منظرش خیلی غمانگیزه.
By: آریو on نوامبر 4, 2008
at 12:48 ب.ظ.
SALAM/MAN BSACHE SAVADKOHAM/BI TAVAJIHI BE GHAR VAGHAN JENAYATE/BA DOROD BE ROHE ESPAHBODANE TABARESTANM
By: SOROSH on مارس 28, 2009
at 9:37 ب.ظ.
سلام از مطلب خوبتون ممنون
من بچه خطیر کوهم
شما برای بالا رفتن از این کوه (غار) نیاز به تجهیزات دارید چون خشت های لبه ی غار در حال ریزش است
By: ناشناس on اکتبر 13, 2009
at 6:48 ق.ظ.
سلام من بار ها تا زیر غار رفتم/ننگ بر ما ایرانی هابا مذهب عرب /و بر این دولت عرب/
By: اسپهبد خورشید on نوامبر 26, 2009
at 8:37 ب.ظ.
سلام و درود بر شما
من مهیار هستم کارشناس معماری و شهر سازی و یکی از شاگردان دکتر سورتیجی
من به همراه دکتر تا پای این کوه و همچنین تا درون قلعه کنگلو رفتم و عکس هایی هم دارم که اگه بخواین براتون میفرستم
ولی به نظرم واقعیت این غار , ترکیبی از هر دو نظریه ای هست که گفتین
By: مهیار on ژانویه 13, 2010
at 8:58 ب.ظ.
به گفته ى زنده ياد پرفسور(آريا پارت شروين باوند)اين غار درى داشت سنگى به وزن هفتصد من،که با خاصيت مکانيکى طورى که با 500 نفر از بيرون و 50 نفر از درون باز و بسته ميشد.اما به گفته ى پرفسور(ديويد بيلوار)ايرانشناس دانشگاه(کمبريج)اين غار درى سنگى داشت که با آب آسياب باز و بسته ميشد،اين در زير خاک مدفون شده است طورى که راه خروجى غار را بسته نگه داشته است
By: ناشناس on مِی 16, 2011
at 10:23 ب.ظ.
Merc ke in etelaato dar ekhtiare mardom mizarid ta yebare dige etefaghate eftekharamize gozashte yad avari beshe
By: ناشناس on مِی 19, 2011
at 11:54 ق.ظ.
به گفته ى زنده ياد پرفسور آريا پارت-شروين باوند-اين غار درى داشت سنگى به وزن 700من،که با خاصيت مکانيکى باز و بسته ميشد به طورى که 500 نفر از بيرون و 50 نفر از درون اين در را باز و بسته ميکردند.اما به گفته ى پرفسور ديويد بيلوار-ايران شناس دانشگاه کمبريج-اين غار درى سنگى داشت که با آب آسياب باز و بسته ميشد.اين در زير خاک مدفون است.طوريکه راه خروجى غار را بسته نگه داشته است
By: ناشناس on مِی 19, 2011
at 12:01 ب.ظ.